مادر

 نیمه شب طی شد به هنگام سحر


یاد او آمد دوباره در سرم


نغمه ی لالاییِ شیرین او


خاطرات و یاد عشقِ مادرم
 
 


عطر مادر پر شده در خانه ام


مهد غمها آن رفیق بی کلک


او که وصف عشقِ بی آلایشش


میرود از خانه تا اوج فلک



با غم و با غصه ها هم بسترم


از همان روزی که مادر پرکشید


کوه غمها شد هم آغوش دلم


قلب من مینای ماتم را چشید



یاد آغوش پر از آرامشش


تا ابد تسکین غمهای من است


آن نوازشها و مهر مادرم


کعبه ی عشق است و رویای من است



مادرم با رفتنت پشتم شکست


رفتی و دیگر ندارم یاوری


لانه دارد در دلم دردی بزرگ


درد سخت و غصه ی بی مادری